انتقام، عدالت یا هرج و مرج؟ برلین، خط باریکی بین خیر و شر
(این مقاله بخشی داستان سریال را لو میدهد)
سریال “برلین” به عنوان اسپین آف محبوب سریال “خانه کاغذی” (مانی هایست) در دسامبر ۲۰۲۳ منتشر شد و به سرعت به یکی از پربینندهترین سریالهای نتفلیکس تبدیل شد. این سریال به زندگی آندرس د فونولوسا، با نام مستعار “برلین”، قبل از رویدادهای فصل 1 و 2 سریال اصلی میپردازد و به بررسی گذشته و شخصیت پیچیده او میپردازد.
برلین (پدرو آلونسو) مسلماً جذابترین شخصیت از باند Money Heist است. در سری اصلی، او مغز متفکر با یک بیماری لاعلاج است که به عنوان یک روانپریش و یک خودشیفته ظاهر میشود، در عین حال برلین کسی است که برای دوستی ارزش زیادی قائل است و در نهایت خود را فدای آن میکند.
با نگاهی اجمالی به گذشته متضاد او که در فصل 3 Money Heist نشان داده شد، برلین را به عنوان مردی معرفی می کند که برای عشق هر کاری انجام می دهد.
داستان اصلی
داستان سریال درباره سرقت جواهرات به ارزش 44 میلیون یورو از صندوق بانکی پاریس است که در 8 قسمت منتشر شده و فصل دوم آن هنوز تایید نشده است.
برلین میخواهد گنجینهای از جواهرات را از بزرگترین حراجی فرانسه بدزدد. برای این منظور، او گروهی متشکل از دزدان نیمه ماهر را دور هم جمع میکند و آنها را درست مانند برادر ترسو، باهوشتر و مسئولیت پذیرترش در نمایش اصلی آموزش می دهد. برخی از نقشها تقریباً به طرز دردناکی شبیه به هم هستند.
هرج و مرج، ناقص، بدون هیجان!
به نظر میرسد نمایش جدید در سطح مبتدیانهای نمیتواند از فرمول مجموعهی قبلی پیشروی کند و هیجان و غیرقابل پیشبینی بودن و دلشوره و اضطراب را به مخاطب انتقال دهد.
الکس پینا، مغز متفکر مجموعه خانه کاغذی، ظاهرا در این اسپینآف تمایلی به پرداختن به عمق داستان نداشته است! درست برخلاف مجموعه قبلی که مخاطب با تک تک لحظات داستان ارتباط بسیار قوی برقرار میکرد. پس فکر اینکه بخواهید به درون داستانهای حتی فرعی بروید را از سر بیرون کنید. چون هیچ عمقی در این خط داستانی دیده نمیشود! در اینجا خبری از شوکه شدنهای غیر منتظره نیست و خیال دیدن تمام قسمتها در یک شب را نداشته باشید. چون کشش داستانی خاصی وجود ندارد و تقریبا تمامی اتفاقات قابل حدس، عموما درست از آب در میآیند.
سریال بسیار دور از قالب اصلی است، زیرا اولویت در اینجا یافتن عشق مناسب برای هر یک از اعضای گروه بود! بی جهت ملودراماتیک بودن و افراط در نشان دادن روابط عاشقانه هم از دیگر نقاط متفاوت به مجموعه قبلی محسوب میشد.
همچنین بعضی از اتفاقات بسیار دور از ذهن و فاقد جزئیات بودند، مثلاً همه آنها فوقالعاده دقیق بودند که علائم پزشکی قانونی را در جایی نگذارند، و با این حال یک گردنبند و یک دوچرخه را گم کردند؟! در واقع تنها چیزی که به آن اهمیت داده شد احساسات اعضای گروه بود.
با این حال، راههایی وجود داشت که بتوان تصور کرد که اسپین آف برلین هم مانند پروفسور و خانه کاغذی جذاب از آب دربیاید. میتوانست برلین را در حال دزدی به تنهایی نشان دهد، فردی برونگرا که در تلاش برای یافتن رضایت در تنهایی خود است. یا شاید میتوانست رابطه او با پسرش، رافائل را که در نمایش اصلی حضور کوتاهی دارد، پوشش دهد. پیش درآمد میتوانست نشان دهد که چگونه شخصیت اصلی آن به شخصیتی کاریزماتیک تبدیل شده است، یا اینکه چگونه قبل از اینکه بیماری او را به سمت یک چرخش نیهیلیستی ببرد.
شخصیت پردازی
اعضای این گروه، یک نابغه با روح سرکوب شده (در اینجا تریستان اولوآ در نقش دامیان بازی میکند، نسخه قدیمیتر پروفسور)، جوئل سانچز در نقش بروس، نسخهای ضعیف از دنور و کامرون، یک معتاد آدرنالین آسیب دیده از یک رابطه گذشته. از آنجایی که شخصیت او، به وضوح از توکیو الگوبرداری شده است، به هیچ وجه نتوانسته حتی نسخه ضعیفی از توکیو را به مخاطب القا کند.
یک هکر ترسو به نام کیلا و در نهایت روی که ظاهرا قرار است شخصیتی مشابه به ریو را داشته باشد.
دیدن یا ندیدن، مسئله این است!
سریال “برلین” یک اسپین آف جذاب و سرگرمکننده است که به خوبی به شخصیت محبوب برلین میپردازد. با این حال، فیلمنامه ضعیفتر و شخصیتهای فرعی ناقص از نقاط ضعف این سریال هستند. اگر شما از طرفداران سریال “خانه کاغذی” هستید، سریال “برلین” را دوست خواهید داشت، اما انتظارات خود را از آن خیلی بالا نبرید.
این مجموعه صرفا یک نمایش سرگرم کننده، گاهی اوقات خنده دار، و گاهی اوقات پر تعلیق است که کمی از حس اصلی را ارائه می دهد، اما در کل حتی نزدیک به درخشش فیلمنامه سرقت پول نیست.